بسم رب الشهدا و الصدیقین

 

خبر شهادت سردار سرافراز قاسم سلیمانی در بامداد روز جمعه ناگوارترین خبر منتشر شده در طول سالیان اخیر بود ، سنگینی این خبر چنان بود که معادلی برای آن نمی توان تصور کرد و شاید از بعد از ارتحال امام راحل خبر مرگ کسی اینچنین برای جامعه دور از انتظار و سخت نبوده است .

اما هر چه بود تقدیر الهی بود و چون نامش شهادت و کشته شدن در راه خداست مبارک و شیرین است و از همه خوش آیندتر برای خود شهید حاج قاسم بود ، شهادت یک آرزوی دیرین و دروازه سعادت برای آن عزیز بود ، روحش شاد و راهش پایدار باد.

 اما از نگاه اجتماعی و سیاسی و بین المللی نگاه دیگری باید انداخت که نکاتی به تفکیک و شمارش شرح می گردد:

1- عامل شهادت سردار سلیمانی هر فرد و به دستور هر کسی باشد ، بطور مستقیم هیئت حاکمه و یا رژیم مستبد ایالات متحده آمریکاست ، اینکه ما عاملان این ترور را خلاصه به چند فرد نظامی و یا ترامپ کنیم ،بی شک یک فریب افکار عمومی است ، ترامپ تنها نمایندگی سیاسی رژیم سفاک آمریکا را بر عهده دارد و همه عناصر دخیل در حاکمیت آمریکا موافق ترور بوده و هستند ، چرا که سالها پیش با مشارکت همه عناصر سیاسی از جمله مجلس نمایندگان آن دولت رای به تروریسم بودن سپاه و شخص قاسم سلیمانی داده بودند و اکنون تنها تفاوت بین ترامپ ومنتقدانش اولا دعوای انتخاباتی و دوما اختلاف بر سر هزینه این کار برای آمریکاست ، و الا به طور اجماع ، راضی از این عمل بوده و هستند ، پس مقصر اصلی کل حاکمیت امریکاست و مقابله و تلافی باید با این نگاهِ مقصر پنداری جریانِ حاکم بر آمریکا و همدستان او یعنی اسرائیل باشد.

2- قاسم سلیمانی تنها یک نظامی و یا سردار مسئول نبود و نمی توان ارزشگذاری او را در حد درجه اش برآورد کرد ، او در طول دو دهه گذشته به نماد قدرت و اقتدار ایران در منطقه و بلکه جهان تبدیل شده است و از جایگاه یک قهرمان به مقام ابر قهرمان صعود کرده بود ، بنابراین اقدام تلافی جویانه از چند جهت حائز اهمیت است.

الف- اینکه یک ژنرال از آنها را ساقط کنیم یا تجهیزاتی را منهدم کنیم کفایت نمی کند ، به نظر باید آنچه که نمادِ قدرت و اقتدار آمریکاست ، مثلا ناو هواپیمابر او و یا کل ناوگان نظامی مستقرش در منطقه خلیج فارس و یا خروج کامل او از منطقه و یا انهدام رژیم صهیونیزم ، تا به عنوان نماد اقتدار و قدرتش در منطقه در هم شکسته شود ، اینگونه یک هم آوردی و معادل سازی در تلاقی معنا می شود .

ب- آمریکا همواره از واکنش ایران به اقدامات تجاوز کارانه و خصمانه بیم و هراس داشته است و اکنون که دست به این اقدام جنون آمیز زده ، اگر در سطح خودش مورد تلافی قرار نگیرد ، یقینا جرات ورزی بیشتری به خرج داده و رفتارهای خصمانه تری را در آینده رقم خواهد زد.

ج- حاج قاسم الگوی مبارزان و مجاهدان اسلام در جبهه های مقاومت و ایران بود ، لذا برای جلوگیری از ایجاد یاس و به منظور دمیدن روح و خون تازه در رگهای جریان مقاومت ، باید این مقابله به مثل و تلافی در سطح قابل قبول و اثر گذاری باشد.

3- در طول تاریخ معاصر و پیش از آن ، نام آوران زیادی زیسته اند که نفر اول قدرت و یا ثروت و علم و ... بوده اند ، اما اندک شمار از ایشان با نام نیک به فرجام عمل رسیده اند، بی شک هنر بزرگ در این است که اگر قرار است کسی صاحب تاج و تخت و حکمرانی باشد ، نمونه داوود و سیلمان نبی باشی و نه فرعون و نمرود ، و در دوره معاصر امام راحل در مقابل امثال رضا خان و صدام و ... ، اگر قرار است نام دانشمندی را یدک بکشیم بهتر است مثال شهید تهرانی مقدم و کاظمی آشتیانی باشیم ، تا بد نامان و کیسه دارانِ وادی علم ، اگر قرار است یک نشان دار نظامی باشیم ، مصداق قاسم سلیمانی باید بود نه ژنرال های بد نام اسرائیلی و آمریکایی که مفتخر به کشتن بیگناهان در نقطه نقطه عالم هستند .

اینکه فردی در عین نظامی گری آنهم در پنهان ترین بخش نظامی کشور ؛ یعنی سپاه قدس (نیروی برون مرزی) یعنی بدون امکان گزارش از اقدامات، اینگونه در عین قدرتمند بودن محبوب می شود ، جای تامل و درس گیری دارد.

از لبنان و فلسطین تا سوریه و عراق و یمن و دیگر نقاطِ خیزش آزادی خواهان ، عاشقانه به قاسم سلیمانی عشق می ورزند ، وقتی خبر شهادت او در رسانه  منتشر شد ، گویا فردی از هر یک از ما مورد هجوم کفتارها و شغالان قرار گرفته است و موجی از غم و غصه جامعه و آحاد آنرا در کرانه جهان اسلام در برگرفته است . و این همه عزت ، ریشه در اخلاص و تلاش مجدانه و مجاهدانه برای رضای خدا و خدمت به خلق خدا دارد . انسانی که در حاشیه قدرتش می توانست هر کاری در منطقه اعم از کسب ثروت و ایجاد قدرت شخصی داشته باشد ، بدون کوچکترین حاشیه و انحرافی ، جانش را در کف دست می گذارد و چون صالحان الهی و عارفان و زاهدان سجاده نشین از درد ظلم و جنایت در حق مظلومان عالم ، تمام شب و روز خود را صرف خدمت برای ایشان می کند.

این همان درس معنوی و انسانی لازم از ماجرای شهادت حاج قاسم سلیمانی است که اگر طالب عزت در دنیا و رستگاری در آخرت هستیم ، خود را خالص برای خدا کنیم و از تلاش و کوشش مستمر باز نمانیم و مجدانه در حیطه توان و ماموریت خود کوشا باشیم .

4- اگر شاهنامه را خوانده باشید خواهید دید که فردوسی شخصیتی به نام رستم وسپس سهراب و ... را به عنوان حماسه سازان و افتخار آفرینان ایران نام می برد ، آنچه دستمایه جناب فردوسی است ، روح سلحشوری و پاسبانی از مرز و بوم ایران زمین در وجود این پهلوان است . و اگر کسی را در طول تاریخ خواسته باشند به پهلوانی و ایران دوستی و پاسبانی از ناموس ایران مفتخر کنند ، اورا به رستم دستان تشبیه می کنند ، اما قاسم سلیمان ینه فقط حافظ مرز و بوم و نگهبانی ایران از دست قلدران و زور گویان و تروریسم منطقه است ، بلکه پاسبان و حافظ جان و مال اهل جهان اسلام شد و بعلاوه فراتر از مرزهای ایران ، کیلومترها دورتر ، امنیت ایران و ایرانی با جانفشانی و تقدیم خون پاکش برایمان به ارمغان آورد.

در دنیای مادی امروز لذتهای تعریف شده ای از جمله قدرت ، ثروت ، علم و لذت جنسی و .... وجود دارد و انسان با باور دینی می تواند به انسانی ترین روش از این ابزارها استفاده کند ، در تاریخ افراد قدرتمند زیادی داریم ، از یک طرف سلیمان و داوود نبی به عنوان حاکمان صالح و طرف دیگر نمرود وفرعون به عنوان حاکمان مستبد دو مدل از استفاده از قدرت و حکمرانی را بروز داده اند و این سیره دوگانه تا به امروز ادامه دارد ، افرادی در جهان و منطقه صاحب نفوذ و قدرت هستند که محبوبیتی معادل یک دهم جایگاه نفوذ و محبوبیت سردار سلیمانی را نداشته و ندارند ، اما متاسفانه نتوانسته اند از حاشیه آن قدرت و نفوذ و محبوبیت در امان بمانند و تاج و تخت و آلاف و الوفی به هم زده اند و تا توانسته اند منافع شخصی ایجاد کرده اند ، اما حاج قاسم ، چنان خالصانه و بدون هیچ چشم داشتی به ایفای نقش می پردازد ، و نه تنها ذره ای بهره برداری شخصی نداشت بلکه همه عمر خویش را از جوانی تا به امروز برای امنیت مردم ایران و منطقه خرج کرده است ، عظمت حاج قاسم چنان هویدا و غیر قابل انکار است که شهادت او هم در حد یک دولت قدرتمند موجب تحکیم رابطه گروههای سیاسی در عراق و ایران گردید.

اثر بخشی شهادت حاج قاسم در جامعه چنان بود که پیوند ارزشی محکمی بین مردم و آحاد جامعه با باورهای دینی و انقلابی برقرار گردید.

اینجاست که می توان شهادت او معجزه تعبیر کرد .

او یک نظامی بود و در هیچ کجای دنیا نظامی ها محبوب نمی شوند ، چون رفتار سازمانی آنها موجب فاصله با جامعه می شود، ذات کار یک کار نظامی جنگ و خون و خشونت است و این افعال به شدت موجب تاریکی روح می گردد و صاحب روح تاریک ، جاذبه مردمی ندارد ، برخلاف علما و اهل عرفان که بخاطر زهد و وارستگی سرشار از جاذبه می شوند ، حاج قاسم یک هنرمند تمام عیار بود که این دو عنصر به ظاهر متضاد را با هم جمع کرده بود ، او در میدان جنگ چون یک شیر غرنده و جنگجوی خوفناک است که زهره از هر دشمن قداری می ترکاند و از طرفی چون یک عارف زاهد دارای روح لطیف گشته بود ، بنابراین اگر طالب عزت هستیم ، مدل زیست ایشان می تواند یک معیار و ملاک برای ما باشد .

 

 

والعاقبه للمتقین

علی اشرف تیموری تبار