بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی از مرگ بارترین و مخرب ترین و ناگوارترین حوادث در طول سالیان گذشته به لحاظ بازتاب روانی و اجتماعی و رسانه ای؛ حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی توسط موشک پدافندی سپاه پاسداران بود. این رویداد آنچنان عجیب و پر از ابهام و سوال است که بعد از گذشت 5 روز همچنان رازآلود و پراز گمان و حدس است. درجه شوک و مرموز بودنش به حدی است که سران ارشد نظام را در چند راهی سکوت و یا پنهان کاری و بعضا بی خبری مطلق بمدت 3 روز قرار داد.

نوع پاسخ مسئولیت که البته صرفا محدود به کنفرانس خبری سردار حاجی زاده بود، نه تنها باعث آرامش جامعه نگردید، بلکه دامنه شعار و سوال را بیشتر برانگیخت.

باید با جامعه ایران بیشتر سخن گفت و از منظر تحلیل و یا خبر ابهامات را مرتفع و واقعیت را افشا کرد، تا با برملا شدن حقیقت تب بی اعتمادی و بلوا در جامعه فروکش کند.

در سطور پیش رو تلاش می شود تا از جایگاه تحلیل و طرح سوال، قدری در روشن شدن ابعاد قضیه ایفای نقش گردد. باشد که با سیر همین خط به تنویر افکار عمومی و یا رفع مشکلات آتی کمک شود. پس از عملیات جنون آمیز دولت متخاصم آمریکا و ترور فرمانده سپاه قدس سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بنا به ضرورت و مصلحت ملی و بین المللی، ایران پاسخی محکم و اثرگذار به خرج داد، پاسخی که از نگاه جامع جهانی مقدمه جنگ جهانی سوم و از نگاه همه تحلیل گران سیاسی و نظامی به طور قطع موجب عکس العمل طرف آمریکایی می شد ، چرا که در طول یک قرن گذشته هرگز دولتی توان و جرات حمله رسمی و شلیک گلوله ای به مراکز آمریکایی را نداشته است، بیم از این واکنش چنان حتمی و بالا بود که اعلام وضعیت جنگی و آماده باش صد در صد تمامی نیروهای آفندی و پدافندی می گردد. اما سوال و ابهامات از اینجا به بعد آغاز می گردد.

شایعه شد که هواپیمای اوکراینی از مسیر خودش منحرف و به سمت یکی از مراکز مهم نظامی سپاه تغییر جهت داده و توسط پدافند تهران مورد اصابت قرار گرفته است، این مطلب در بیانیه رسمی ستاد کل به طور واضح بیان شد و بعد معلوم شد که اساسا هیچ انحرافی از مسیر صورت نگرفته و هواپیمای مسافربری در مسیر خود و در ارتفاع پایین با شرایط معمول در حرکت بوده است و اعلام نقص فنی و دیگر موارد شایع شده به کلی رد شد و نهایتا به طور مستقیم توسط موشک هدف قرار گرفته است.

1- اکنون سوال این است که وقتی اعلام وضعیت جنگی و آماده باش صد در صد با اختیار عمل نیروها صورت میگیرد چطور از مساله ممنوعیت پرواز و بستن راه های هوایی غفلت شده است. نکند این ماجرا به عمد دچار غفلت شده تا زمینه ساز حادثه ای بزرگ و خطرناک شود.

2- آنچه در طول این سالها منعکس شده، توان بالای دفاعی و قدرت فوق العاده سامانه راداری در تشخیص و تعقیب پرنده های مهاجم و متخاصم است، هر چند این اخبار با واقعیت بیرونی هم منطبق است و هرگز بلوف نبود، نمونه آن شناسایی هواپیمای فوق پیشرفته جاسوسی آمریکا در دل شب و در ارتفاع 50000 پایی و تفکیک آن از هواپیمای حمل نظامیان و شکار آن و یا شکار پهباد اسرائیلی بر آسمان نطنز که موجب بهت جهانی گردید.

چگونه می توان پذیرفت که این سامانه دچار خطا شود و یک بوئینگ غول پیکر در مسیر تعریف شده هوایی را کروز تشخیص دهد و بلافاصله مورد اصابت قرار دهد.

3- از شجاعت و ازخودگذشتگی سردار حاجی زاده که بگذریم، سخنان ضد و نقیض ایشان با سایر مقامات و استرس فوق العاده و ذهن مشوش حاجی زاده در حین گزارش و اعلام کدهایی که ما گفتیم، اجازه نداشتیم و ... همه حاکی از تفاوت واقعیت با خبر اعلامی است. به نظر نوعی مصلحت اندیشی و یا ملاحظه کاری در گزارش با واقعیت وجود دارد که افشای آن می تواند تبعات بدتری به دنبال داشته باشد.

4- چند سوال کوتاه دیگر اینکه :

چرا باید دشمن از لحظه وقوع حادثه به طور قطع خبر اصابت  موشک به هواپیما را مطرح کند؟

چرا قبل از شلیک موشک عده ای منتظر و در حال تهیه فیلم از اقدام مذکور بودند؟

چرا عاملین مستقیم شلیک از ارائه گزارش مستقیم معذورند؟

چرا آمریکایی ها (بخصوص ترامپ) پس از حمله موشکی سپاه هیچ واکنشی نشان ندادند و صرفا وعده صدور بیانیه آنهم در روز بعد را دادند.

چرا با علم به انهدام هواپیما توسط موشک ایرانی اجازه انتشار نداشتند ؟

همه این چراها یک نگرانی بزرگ در دل و ذهن ما ایجاد می کند و آن اقدام خرابکارانه و به تعبیری وجود نفوذی ها در بدنه نظام و سطوح بالای آن است، نگرانی از بازگشت و یا تکثیر کشمیری ها به منظور ترور اعتبار نظام و انفجار آبروی سپاه است.

 

اما احتمالات ممکن درحادثه اخیر:

1- تکرار داستان جنگ احد؛ یعنی وقتی در خط مقدم، ضربه لازم را به دشمن زدیم و به طور طبیعی او واکنش و تلافی خواهد داشت ،ما غافل و سرمست از این ضربه ، بخش دیگر جبهه را رها کردیم و دشمن از خلاء موجود استفاده کرده و به شیوه حمله مستقیم پاتک می زند و اثرات حمله را کم اثر می کند. که به ناچار برای جلوگیری از تضعیف اذهان و نگرانی عمومی و یا ترس از کاهش اقتدار سیاسی دفاعی این امر سرپوش گذاشته می شود .

2- ناهماهنگی در ارکان نظام که خبر از عدم آمادگی و ضعف ساختاری برای مقابله با دشمن می دهد، چه بسا به رغم آمادگی کامل مردم و هماهنگی همه اقشار و تدارک خوب فضای رسانه ای جهت مقابله و واکنش به دشمن، اختلاف نظر و لجاجت و یا خیانت و در هر صورت ناهماهنگی کامل بین بخش های تصمیم گیر، که نشانه آن  اعلام ضرورت clear بودن فضا و از طرفی بی توجهی به این ضرورت . و اگر این احتمال صحیح باشد باید با تغییر ساختار و تدبیر جدید جلو فاجعه بزرگتر را گرفت و اگر هم احتمالا موضوع خیانت وجود دارد باید پاکسازی لازم صورت گیرد.

3- عدم آمادگی روحی پرسنل پدافند که به صورت هیجانی عمل می کنند و این نگرش هیجانی از مطالب ضد و نقیض پیداست. مثلا انتشار خبر شلیک کروز با تکرار بالا و نشر از مبادی انتقال مختلف و این نگاه و رفتار هیجانی می تواند موجبات دستپاچگی و عجله کردن کاربر و افسر را به دنبال داشته باشد و ... که در این فرض نیاز به اصلاح آموزش و درک بالاتری وجود دارد. تعریف استاندارد بالا به لحاظ روحی و آمادگی ذهنی جهت کاربرانِ سامانه دفاعی ،یک ضرورت است، یعنی به همان اندازه سخت گیری و استاندارد رفتاری و روحی و ذهنی برای خلبانان ، چرا که ضعف در این مسیر می تواند ایجاد فاجعه کند. با این تفاوت که ضعف خلبان صرفا یک حادثه و رویداد تلقی می گردد، اما ضعف کاربرِ سامانه دفاعی همانطور که می بینیم منجر به یک فاجعه ملی و بازتاب مخربی خواهد شد.

4- یک نوع حمله سایبری و هک سامانه های دفاعی ما، یعنی چه بسا دشمن غدار، با شناسایی نقطه نفوذ و با ورود به این سیستم توانسته باشد به دست خود ما علیه خودمان شلیک مرگ باری را ایجاد کند که در صورت صحت و اثبات موضوع ضرورت دارد تا یک بازسازی در نرم افزار دفاعی صورت گیرد.

5- یحتمل در سامانه های دفاعی ما به رغم همه اعتماد و اطمینانی که دارد و موفقیت در همه تستهای انجام شده، یک باگ و یا همان نقطه ضعف یا حفره نرم افزاری وجود داشته است که تا به امروز خود را نشان نداده و در حادثه اخیر ناگهان بروز می کند و منجر به فاجعه می گردد. هر چند در دنیای علم و فناوری و امنیت و تکنولوژی و به طور کل امور بشری همواره احتمال چنین خلا و ضعفی وجود دارد که در این خصوص دقت بیشتر در امور مربوط و اطلاع رسانی به آحاد جامعه می تواند اثربخش باشد. بخصوص اینکه سامانه مذکور از جغرافیای دیگری به تهران منتقل و با عجله نصب و فعال می گردد .

و در آخر به نازیباترین صحنه این رویداد اشاره می کنم و آن اینکه ضعف رسانه ای که بیشتر به یک گاف و یا همان رسوایی رسانه ای منجر شد. به نظر پس از این همه سال ارزش و جایگاه رسانه برای مسئولین کشور درک نشده است. خوب است حضرات به این نکته توجه داشته باشند که اثر رسانه و اهمیت آن از موشکهای اصابت شده به پایگاه آمریکا و یا هواپیما، بیشتر است و اساسا آنچه فضای جامعه را عوض کرد اثر رسانه بود و باز اگر نبود اثر رسانه ها در بسیج افکار عمومی، شاید انگیزه به کارگیری موشک علیه هدف آمریکایی شکل نمی گرفت.

شاید اگر درک بیشتری از اثربخشی رسانه اتفاق می افتاد آثار اجتماعی شلیک اشتباه اینگونه موجب برجسته سازی و فضاسازی رسانه ای نمی شد و به نظر می رسد که مدیران ارشد کشور، نگاه یک بعدی دارند و وقتی ذهن آنها مشغول عملیات نظامی می شود از پاتک حملات روانی و رسانه ای غافل می شوند در حالی که یک مدیر کلان باید چند بعدی و چند وجهی به مسائل بنگرد. اگر آقایان از روز اول حادثه،خود با فرض همه احتمالات، میدان رسانه را به دست می گرفتند ، امروز مجبور به رفتار منفعلانه در مقابل افکار عمومی نبودند.

این کشور در فضای بین المللی متعلق به ایرانی ها و نسل بعد از آن است و نباید با ضعف و کم دانی و نگاه های یک سویه و بعضا خود عاقل پنداری برخی مقامات به بازی گرفته شود، یکی از بزرگترین سرمایه های هر کشور برای دفعِ تهدید ها و ایجاد شکوفایی و رشد، اعتماد و همگرایی عمومی است و نباید با یک مدیریت نابخردانه فرو بریزد.

برای مسئولین علت این حادثه هر چه که بود اگر منشا اصلاح باشد، خوب و اگر بنابر بی توجهی باشد خطرناک است. برای فضای اجتماعی نیز صرف نظر از ضرورت نقد و بحث عالمانه در این حادثه، نباید اجازه داد که وحدت عمومی و انسجام اجتماعی از هم گسسته شود و زمینه انشقاق و اختلاف و دو قطبی خطرناک فراهم گردد.

در این خصوص نیز مسئولین نباید منتظر تبعات این مشکل باشند و باید به حسب مسئولیت و تعهدی که دارند در کنار مردم قرار گیرند و با ابزار و توان خود در حل و هضم این واقعه تلخ تلاش کنند.

 

غرق در سپیدی تفکر باشید

علی تیموری تبار