قدغن دومین کار حرفه ای داودنژاد ، فیلمی که بخاطر مصادف شدن با دوران مبارزات انقلاب و پیروزی انقلاب اسلامی هرگز فرصت اکران و نمایش نیافت.

نام قدغن هیچ نقش مفهومی و ارتباط محتوایی با فیلم ندارد ، همانطور که در اثر قبلی نیز ( نازنین ) ردپایی از تناسب نام با فیلم نامه پیدا نشد ، و حرفه ای تر آن است که مخاطب فیلم با درک وخوانش نام فیلم ، به یک فهم اجمالی از سوژه فیلم برسد .

اما قصه فیلم عبارت است از رفاقت 3 دوست قدیمی اهل بوشهر با سرنوشت شومِ یکسان ، عبدالله که با پسرش محمد زندگی میکند و بزرگ تر از همه است تحت تأثیر خیانت همسرش که از قضا بسیار دوستش می دارد و به رغم اینکه در گذشته کشتی گیر قهاری بوده به کنج خانه و میگساری خزیده ، دیگری امیر که بی کار و علاف است و در عشق پنهان به مهرو خواهر غلام می سوزد و نفر سوم غلام ، تنها فردِ متأهل این گروه و کارگر ساده در یک آپاراتی و شرکت فیلم سازی است ، اما گرفتار زنی بد زبان و بد خلق و بلند پرواز گردیده و تنها مأمن آنها همان گروه دوستی 3 نفره است که بناچار شبها را به هم نشینی و میگساری و رقص و مردم آزاری می پردازند .

صاحب کار غلام یا مدیر عامل شرکت فیلم سازی با 3 نفر از رفقایش ، زن غلام را هتک حرمت می کنند ، غلام و دوستانش هم اورا می کشند و از طرفی عبدالله ، بواسطه محمد پسرش ، زن سابقش را در شهرنو در حال تن فروشی پیدا می کند و به قتل می رساند و هر سه متواری و به زادگاه خود بوشهر باز می گردند ، آنها به اتفاق به خانه دوستِ مشترکشان که اتفاقا پلیس بود پناه می برند ، ناغافل گرفتار و در درگیری کشته می شوند ، زن غلام در تهران با دو بچه آواره می ماند و تنها خوش بخت شدگان این غصه محمد ، پسر عبدالله و مهرو دختر غلام است که از کشور فرار می کنند و باهم ازدواج می کنند.

اما بررسی و تحلیل فیلم :

فیلم قدغن هر چند هیچ جذابیتی داستانی نداشت ، اما پر بود از جذابیتهای مفهومی .

یکی از جذابیتها ، پر رنگ کردن مراحل لوطی گری و رفاقت های رویایی که شاید نمونه آنرا در جامعه نتوان یافت.

این رفاقت ( دوستی عبدالله ، امیر و غلام) آنچنان عمیق است که با هم دست به قتل می زنند و بخاطر رفیق جان می دهند و شریک جرم قتل می شوند و حتی بخاطر رفیق ، عشقی را در آن می سوزند به یک باره رها و فراموش می کنند .

مدیر عامل شرکت ( با بازی فتحلی اویسی ) ، غلام را برای خدمت در یک بزم شبانه به خانه اش فرا می خواند و غلام نیز همسرش قدسی را برای کمک و انجام کار آشپزخانه با خود به خانه مدیر عامل می برد ، زیبایی قدسی در چشم میهمانانِ مستِ مدیر عامل ، قابل گذشت نیست و با این سوءتفاهم که احتمالأ خود غلام عمدأ قدسی را برای گرم شدنِ بزم شبانه وگرفتن ارتقاء شغلی به منزل ارباب آورده ، نقشه شومی می کشند که غلام را دنبال نخود سیاه و آوردن تریاک فرستاده و سپس حرمت او را لکه دار می کنند.

اما لکه دار شدن ناموس غلام بر 3 رفیق سخت و گران می آید و هر سه دست به قتل مدیر عامل می زنند . هم زمان ، محمد پسر عبدالله خبر می آورد که مادرش که سالها پیش در پی هوس با مردی از خانه گریخته ، اکنون در شهرِ نو به روسپی گری می پردازد و عبدالله ( با بازی داوود رشیدی ) با نظرِ موافقِ محمد پسرش و دو دوست دیگرش ، عشق سابق و همرش را به قتل می رساند و همگی متواری می شوند که ادامه آن شرح خاصی ندارد.

فیلم قدغن عمیقا شرح درد و مشکلات اجتماعی را به تصویر می کشد . هر چند باید گفت زبان این هنرمند تند وگزنده است و بیشترِ تلاشش بر توجه دادن به نیمه خالی لیوان است. این موضوع را می توان در قیاس با آثار سینمایی آنروز مشاهده کرد. فیلم های فارسی آنروز غالبأ تصویر زیبایی از شهرهای شمال و تهران نمایش می دادند ، اما در فیلم قدغن اثری از زیبایی های رامسر و زرق وبرق های شهر تهران نیست و واقعیت عینی تری به نمایش گذاشته می شود و این خبر از ذهن منتقد فیلم ساز می دهد.

و البته باید گفت که داوود نژاد ، استاد نمایش تضادهاست ، عبدالله ، غلام و امیر سه جوان بدبخت که از روی گرفتاری و مشکلاتِ نکبت بار زندگی ، از جمله بیکاری و بد بیاری خانوادگی ،تن به میگساری های شبانه و مردم آزاریهای ناشی از مستی آبجو داده اند ، اما در مقابل از رفاقت و وفاداری به هم در غایت لذت و خوشی هستند، به گونه ای که تماشاگر نیز جذب این دوستی پر از مهر و وفا و مرام می گردد .

کارگردان در فضای تضاد فیلم ، جامعه ای سرشار از هرزگی ونگاه آلود به نمایش می گذرد ، اما در مقابل انعکاس معرفت و نجابت را به تصویر می کشد، امیر در عشق وصال مهرو بی قرار می شود ، اما نگاهش جز پاکی نیست و به محض اطلاع از مهرِ مهرو به محمد (فرزند عبدالله) با نمایش رفتار ایثار گونه به علاقه و عشق خود لجام می زند و برای ازدواج و وصال این دو جوان پیش قدم می گردد.

هر چند در اینجا باید اشاره کرد این فیلم یکی از آثار پر نجابتِ تولید شده در عصر پهلوی است ، داوود نژاد حاضر نیست هیچ صحنه ای از هرزگی و یا هم آغوشی و برهنگی را در قاب دوربین خود انعکاس دهد، حتی آنجا که عبدالله برای دیدن همسر و عشق سابقش به شهرنو (فاحشه خانه) می رود ، با وجود ورود به اتاقِ یک فاحشه که لاجرم باید جلوه تمام عیار هرزگی باشد ، حاضر نیست زنِ فاحشه آماده پذیرایی را با برهنگی و رفتار هرزگی نشان دهد ،او تنها صحنه آغوش گیری را اختصاص به ابراز محبت خواهر و برادر یا دیدار غلام و همسرش می دهد واز این جهت باید نجابت و حیای این فیلم ساز را تبریک و دست مریزاد گفت ، رفتاری که حتی در دوره فعلی سینما مورد غفلت است و ابزار پول سازی برخی از فیلم ساز ها ست .

یکی از صحنه های اثبات فساد حاکمیتی در فیلم قدغن ، آنجاست که وقتی مدیر عاملِ غلام در غیاب او قصد هتکِ حرمت به زنش را دارد و دو رفیق او مانع می شوند ، مدیر عامل بخاطر نفوذ سیاسی با اعتماد به نفس ، به پلیس زنگ می زند و پلیس هم به جای برخورد با مجرم اصلی ، این دو جوان را به جرم مزاحمت بازداشت می کند و هیچ اقدامی برای حفظ ناموس مردم انجام نمی دهد و حتی توصیه به خویشتنداری هم می کند ، اما وقتی مدیر عامل ، به قهرِ غیرتِ غلام و دوستانش به قتل می رسد ، با فاصله کوتاهی و در کل کشور برای دستگیری آنها اقدام وتلاش می کنند.

از آنجا که داوودنژاد همواره سوژه اصلی خود را موضوعات اجتماعی قرار می دهد و هیچ علاقه ای به سوژه های سیاسی ندارد ، قهرمان سازی خود را معطوف به این امر کرده است ، پرده پایانی فیلم که عبدالله و امیر وغلام در راه رفاقت و مرام می جنگند و در کمند خدعه نارفیقی قرار می گیرند ، یک به یک به عنوان یک قهرمان کشته می شوند ، بخصوص آنجا که عبدالله از روی بالکن به حیات می پرد و انتقام رفقایش را رفیق قدیمی و خائن امروزی می گیرد و خودش هم کشته می شود ، اوج قهرمان سازی فیلم است .